برنامه آشپزیه تو تلویزیون ... خانم آشپزه میگه حالا سینه مونو میزاریم گرم بشه ...
شجاعی مهر میگه منظورتون سینه مرغه؟
پَ نه پَ میخوام سینه خودمو گرم کنم !
بسته سیگارمو گرفته که از توش سیگار برداره…میگه اِ اِ اِ همین یه نَخه؟؟؟
پـَـَـ نــه پـَـَـــ این یه دونه چشم گذاشته,بقیه رفتن قایم شدن!
رفتم خونه دیدم ماهی از تنگ افتاده بیرون داداشم میگه یعنی مرده؟
میگم پس نه ؟!دوگانه سوزش کرده بودن با هواهم کار کنه.
با دوستم رفتیم دکتر واسه عمل بینیش دکتر میگه میخوای بینیتو کوچیک کنی؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ اومدیم بکوبیمش 3 طبقه بسازی!!!
با دوستم رفتيم دکتر واسه عمل بيني ، دکتر ميگه ميخواي بينيتو کوچيک کني ؟
پَ نَ پَ اومديم بکوبيمش ? طبقه بسازيم !
سوسک اومده تواتاق دمپايي رودادم مامانم..ميگه بزنمش؟؟؟ميگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ بده پاش کنه تندتر بدوه !!
خواهرم دو ساعت خودشو درست کرده آماده شده ،میگم چیه بازم با این دوستای مسخرت داری میری دور دور؟!
میگه پـَـَـ نــه پـَـَــــ دلمون واسه اون فاطی کُماندو ها تَنگ شده بود گُفتیم اِکیپ کُنیم یه سَر بریم مُنکرات
دوستم زنگ زد خونه میگه: اِوا تو خونه ای؟ میگم: پـَـ نـَـ پـَـ لطفا پس از شنیدن صدای بوق پیغام خود را بگذارید
یارو تو مترو داره چراغ قوه میفروشه، صداش کردم اومده میگه چراغ قوه میخوای؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ یه لقمه میرزاقاسمی آوردم واسه ناهارم تنهایی نمی چسبید گفتن بیای باهم بخوریم
دارن گوسفندرو قربوني ميکنن … يه آفتابه آوردن که بش آب بدن اومده ميگه ميخوان با آفتابه بش آب بدن؟! پـَـــ نــه پـَـــ پَ نه پَ آفتابه آوردن ببرنش دستشويي استرسش از بين بره !
منو داداشم دوقلوییم.در حال قدم زدن بودیم داداشم چند متر جلو تراز من راه میرفت یارو اول داداشم دید.اومد جلوتر منو دید،رنگش پرید برگشت گفت:دقلویید؟گفتم:پس نه پس!اجسام از آنچه شما در آینه می بینید نزدیکترند
رایانه همراهم روی پام دارم باهاش کار می کنم .بابام اومده تو اتاقم می گه:رایانه همرات روشنه؟
میگم:پس نه پس!روی زمین داشت گریه میکرد گذاشتم روی پام آروم بگیره
بعد به پدرم میگم باهاش کارداری؟میگه پس نه پس!صدای گریش می اومد،اومدم بهت بگم گناه داره بغلش کن
تو هواپیما نشستم دارم دعا می خونم بغل دستیم می گه دعا می کنی سالم برسی؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ دوست دارم صحنه سقوط هواپیما رو از نزدیک ببینم دعا می کنم سقوط کنیم